تاریخ مختصر نئولیبرالیسم |
پیشگفتار کتاب
دنیای قرن بیستویکم دنیایی است اساساً درهم تنیده. جهانیشدن توانسته روابط اجتماعی را چه بهلحاظ مکانی چه بهلحاظ زمانیْ گسترده، فشرده و تسریع کند. گسترش شبکههای اطلاعاتی و ارتباطاتی -شبکههایی که افراد، دولتها و کسبوکارها را به یک اندازه درگیر خود کرده- مدیون کاتالیزوری است بهنام انقلاب دیجیتال. گروههای تروریستی فراملیای که میتوانند در هر گوشهی دنیا دست به خرابکاری بزنند نمادهای قدرت سکولار را هدف گرفتهاند و رهبران سیاسی جهان غرب را به «جنگ جهانگیر علیه ترور» واداشتهاند. تغییر جهانی آبوهوا و شیوع بیماریهای همهگیر به یک واقعیت ترسناک تبدیل شدهاند و باعث شده کشورها برای جلوگیری از فاجعهای عالمگیر بهدنبال استراتژیهای مشترک باشند. انفجار حباب بخش مسکن در ایالات متحده یک بحران مالی جهانی راه انداخته که در سطح جهان باعث ضررهای تریلیارد دلاری شده و جامعهی جهانی را به ورطهی یک رکود بزرگ دیگر انداخته است. صدای پیروزمندانی که فروپاشی شوروی را «پایان تاریخ» و آغاز حکومت بلامنازع کاپیتالیسمِ بازار آزادِ آمریکاییطور انگاشته بودند ساکت شده، چراکه میبینند قرن جدید همچنان آوردگاهی ایدئولوژیک است و همهی ایدئولوژیهای سیاسیِ رقیب میخواهند به قلب و ذهن مخاطبان جهانی نفوذ کنند.
«نئولیبرالیسم» یکی از همان «ایسم»ها و ایدئولوژیهاست. این اصطلاح اولین بار در آلمانِ پس از جنگ جهانی اول و توسط یک حلقهی کوچک از اقتصاددانان و حقوقدانان نزدیک به «مکتب فرایبورگ» جعل شد تا به برنامهی متعادل احیای لیبرالیسم کلاسیک اشاره کند. در دههی ۱۹۷۰، گروهی از اقتصاددانان آمریکای لاتین روی مدل بازاری خود نام نئولیبرالیسمو گذاشتند. اما تا ابتدای دههی ۱۹۹۰ منتقدین دستچپی اصلاحات بازاری در کشورهای جنوب، نئولیبرالیسم را از معانی تحقیرکنندهی مرتبط با «توافق واشنگتن» آکندند –توافق واشنگتن مجموعهای از نهادها و سیاستهایی است که ایالات متحده برای جهانیکردن کاپیتالیسم آمریکایی و سیستم فرهنگی مرتبط با آن طراحی کرده است. منتقدان دیگر، «نئولیبرالیسم» را تکیهکلام مبهمی میدانستند که دانشگاهیان رادیکال یا ناسیونالیستهای اقتصادیِ مرتجع از خود درآوردهاند تا با آن، دستاوردهای فکری اقتصاددانان نوکلاسیکی مانند میلتون فریدمن و فریدریش فون هایک –که هر دو نوبل بردهاند- را بیارج کنند. دیگرانی هم هستند نئولیبرالیسم را نسخهی پُستمدرن «گفتمان لسهفر» میدانند، گفتمانی ستایشگر منافع فردی، کارآیی اقتصادی و رقابت بی حد و حصر. اما علیرغم این نقدها، نئولیبرالیسم جزوی از اندیشهی روزمره شده است. روزی نیست که این کلمه در تیتر روزنامهها دیده نشود.
در ربعِ آخر قرن بیستم، «نئولیبرالیسم» با سیاستمدارانی مثل رونالد ریگان، مارگارت تاچر، بیل کلینتون، تونی بلر، آگوستو پینوشه، بوریس یلتسین، جیانگ زِمین، مانموهان سینگ، جونیچیرو کویزومی، جان هوارد و جورج بوش پسر پیوند خورده که بعضاً خیلی با یکدیگر فرق دارند. هرچند همهی این رهبران سیاسی به سیاستهای «نئولیبرال» تعلق خاطر دارند –سیاستهایی که هدفشان مقرراتزدایی از اقتصادهای ملی، آزادسازی تجارت جهانی و ایجاد یک بازار جهانی واحد است- ولی هیچیک از آنها هرگز بهطور عمومی این برچسب را به خود نچسبانده. نئولیبرالیسم در دههی ۱۹۹۰ و در اوج قدرت خود، بر همهی جهان مسلط بود و راه خود را به دل بلوک شوروی سابق باز کرد و به کشورهای جنوب گفت که توسعهی اقتصادی قواعد و شرایط جدیدی دارد. نئولیبرالیسم که خود را موجودی تطبیقپذیر نشان داده حتی حزب کمونیست چینِ پس از مائو را هم اغوا کرد؛ چینی که «سوسیالیسمِ با مشخصههای چینیِ» آن تا حد زیادی شبیه دشمن ایدئولوژیک آن یعنی کاپیتالیسم است.
اما در سپیدهدم قرن جدید، نئولیبرالیسم اعتبار خود را از دست داده است چراکه اقتصاد جهانیای که براساس اصول آن ایجاد شده، در برخورد با مصیبت مالیای که از سالهای تاریک دههی ۱۹۳۰ سابقه نداشته، حسابی ضربه خورده است. نئولیبرالیسم نابود شده است یا شکوه سابق خود را بهدست خواهد آورد؟ آیا رهبران گروه ۲۰ که ذهنیتی اصلاحی دارند رهسپار راهی نو میشوند یا با چنگ و دندان میجنگند تا به روزهای باشکوه و نئولیبرالِ دههی ۹۰ پرهیاهو بازگردند؟
این کتاب با هدف تأملی گذرا بر این سوالات اساسی، طوری طراحی شده که از طریق بررسی تجلیات انضمامی نئولیبرالیسم در کشورها و مناطق مختلف جهان، ریشهها و تکامل و ایدههای بنیادین نئولیبرالیسم را به خواننده معرفی کند. کاوش ما نشان خواهد داد که گرچه نئولیبرالهای سراسر دنیا در برخی باورهای عمومی مثل قدرت «خودتنظیمگرِ» بازارهای آزاد درجهت ایجاد دنیایی بهتر با یکدیگر اشتراک نظر دارند ولی در جزئیات، هر یک بر مسلک خویش است. مثلاً اقتصاد ریگانی دقیقاً همان تاچریسم نیست. گلوبالیسم بازار بیل کلینتون از برخی جهات با راه سوم تونی بلر ناهمخوان است. و نخبگان سیاسیِ کشورهای جنوب (که غالباً در دانشگاههای کشورهای شمال درس خواندهاند) خوب یاد گرفتهاند که الزامات توافق واشنگتن را چگونه با بافت محلی و اهداف سیاسی خود تطبیق دهند. پس نئولیبرالیسم محیط و مشکلات و فرصتهای خاص خود را دارد. به همین دلیل است که در عوض یک لیبرالیسم واحد و یکپارچه میتوان به نئولیبرالیسمهای متکثر اندیشید.
اسّ اساس این کتاب چیزی نیست مگر بررسی ایدهها و سیاستها و اَشکالِ حکومتیای که ذاتیِ این پروژهی نئولیبرال هستند. ما نویسندگان این کتاب برای برآوردهکردن خواست ناشر و مختصر و مفید نوشتن آن، مجبور شدیم فقط به برخی از موضوعات عمومی ورود کنیم. هدف اصلی این کتاب ارایهی گرتهای قابل فهم و غنی –ولی ساده- از پدیدهای غنی و پیچیده است.