۱۳۹۷ مهر ۱۴, شنبه

کتاب راهنمای مختصر تغییرات اقلیمی






تغییر اقلیم بزرگ ترین چالش کنونی انسان بر سیاره زمین است که به خاطر فعالیت صنعتی انسان و گسیل گازهای گلخانه ای به ويژه دی اکسید کربن ایجاد شده و باعث تغییرات عمده ای در الگوهای آب و هوایی در سراسر جهان شده که خود را به صورت افزایش دمای میانگین سیاره (گرمایش زمین) طوفان ها و سیل های سهمگین تر و مکرر تر و در کشورهایی مانند ایران خشکسالی مزمن نشان می دهد. شناخت این معضل و مقابله با آن وظیفه ی تک تک ماست.


«راهنمای مختصر تغییرات اقلیمی» یک کتاب کوچک جیبی است که این موضوع پیچیده را به زبان ساده بیان می کند. 
دنی چیورز، نویسنده ی کتاب،  یک پژوهشگر و کنشگر در زمینه تغییرات اقلیمی است و در این کتاب به تشریح تغییرات اقلیمی و زمینه آن در اقتصاد، سیاست و فرهنگ می پردازد. 

این کتاب همچنین می کوشد نشان دهد که مقابله با تغییرات اقلیمی چگونه ممکن است و برای مشارکت در آن چه می توانیم بکنیم.

۱۳۹۷ مرداد ۲۹, دوشنبه

آیا باید نگران دعوای سلطنت‌طلب جمهوری‌خواه باشیم؟


حجم بزرگی از بحث های رسانه های اجتماعی* فارسی‌زبان را مجادله ی پایان ناپذیر پادشاهی‌خواهان و جمهوری‌خواهان تشکیل می دهد. 

پادشاهی خواهان حول برگرداندن پادشاهی به رضا پهلوی متحد هستند که می گوید طرفدار دموکراسی است. جمهوری خواهان هم تبعا طرفدار رای جمهور مردم هستند. 
ظاهرا هر دو به دموکراسی معتقدند پس اگر دعوایشان بر سر دموکراسی نیست سر چیست؟ 
آیا این دو گروه فقط مثل طرفداران استقلال و پرسپولیس عادت دارند با هم کل کل کنند و مجادلاتشان سطحی و توخالی است؟‌ یا اینکه دعوای پادشاهی و غیرپادشاهی روبنای یک مجادله ی بسیار عمیق تر یعنی مجادله ی دو فلسفه ی سیاسی متفاوت برای آینده ی ایران است؟‌ 

بالاخره، دموکراسی پارلمانی فقط یک فرم است و چیز زیادی درباره سرخط های نگرش سیاسی شما نمی گوید. همه ی احزاب دخیل در یک دموکراسی پارلمانی به دموکراسی پارلمانی معتقدند. پس باید تفاوت دو گروه را در نگرش کلان سیاسی-اقتصادی-فرهنگی آنها بدانیم. نگرش اقتصادی سلطنت طلبان آنطور که  رسانه عمده شان یعنی شبکه منوتو و تئوریست هایش مثل سعید قاسمی نژاد بیانگر آن هستند همان نگاه مدرنیزاسیون بالا-به-پایین و مستدانه ی پهلوی است که بروشنی با سوسیالیسم ملایم و پدرسالار پهلوی دوم خداحافظی کرده و به سخت‌کیشی بازار-آزاد طبق رهنمودهای میلتون فریدمن گرویده است که اتفاقا همان ایدئولوژی است که مدیران آقای سعیدقاسمی در اندیشکده ی FDD به رغم روشن شدن مشکلات این نگرش هنوز جزو مومنان مخلص آن هستند. این میسیونرهای نئولیبرال به صورت کاملن معارضه جویانه جاده صاف کن باز کردن درهای منابع و سرمایه های طبیعی و انسانی ایران به روی شرکت های چندملیتی و  «نوسازی» ایران مطالق الگوهای کشورهای «مناسب» برای سرمایه داری نیویورکی است. 
گویی که شعار نسل جدید «سلطنت‌طلب» این است که: سلطنت بهانه است، نفع کورپوریشن نشانه است. 

سعید قاسمی نژاد با وقاحت معصومانه ای اعلام می کنند که ژنرال آگوستو پینوشه را  نه یک دیکتاور با پرونده ی قطوری از جنایت علیه بشریت بلکه یک قهرمان می دانند.  یک «نجات دهنده» که با اجرای برنامه‌های نئولیبرال بچه های شیکاگو یعنی چک سفید دادن به کورپوریشن های آمریکایی و نابود کردن هر گونه خدمات اجتماعی که سد راه استثمار منابع طبیعی و کارگران شیلیایی است کشور را «از تبدیل شدن به ونزوئلایی دیگر نجات داد»! 
 کسانی که می گویند قهرمان مان پینوشه است دیگر چه زبانی می گویند که هیچ مشکلی با تقدیم کشور به کورپوریشن های آمریکایی نداریم؟ حتی شده از راه یک کودتای آمریکایی؟
بالاخره قهرمانان سیاسی آنها یعنی محمدرضا شاه و پینوشه هم با کودتای آمریکایی در قدرت ابقا شدند و دموکراسی را در هر دو کشور ملغی کردند.

پس می بینیم که پشت این ماشین پروپاگاندای سلطنتی و نوشته ها و ژست های مردم‌پسند رضا پهلوی (که می‌تواند شخصا آدم صادق و خوش نیتی هم باشد) یک نئولیبرالیسم فرصت طلب کمین کرده است. فکر می کنید کسانی که حقوق امثال سعید قاسمی نژاد را می پردازند نگران آینده ی مردم و سرزمین ایران هستند؟ یا دنبال باز کردن هر چه سریع تر درهای ایران به روی تاراج کورپوریشن های خودشان هستند؟ 

و نتیجه این نئولیرالیسم مهارگسیخته را بخصوص در کشورهای جنوب آسیا و آفریقا دیده ایم. زوال زیست‌بوم، کیفیت زندگی تباه شده، حاشیه نشینی و بی آیندگی و فلاکت میلیاردها نفر در سراسر جهان نتیجه ی سیطره ی همین سرمایه داری مهارگسیخته ی نئولیبرال با فرم ظاهری «دموکراسی» است. مقاماتی که جنگل ها را به شرکت های تولید روغن نخل می سپارند در فرایندی ظاهرا «دموکراتیک» انتخاب می شوند. آزادی از این جهت کامل است که شمای بیرون مانده از ماشین تولید ثروت هیچ حمایتی دریافت نمی کنید. از نظر طبقه حاکم شما  آزاد هستید زیر هر پلی که خواستید بمیرید. معیار پیشرفت از نظر آقایان فقط عدد جی‌دی‌پی است که عمده اش به جیب خودشان می رود. 

نمونه ای حکومت ها هم در سراسر جهان کم نیست. اگر می پرسید چرا این قشر سرمایه دار انگل و طماع می توانند کرسی های قدرت را در نظام دموکراتیک غصب کنند این است که  صاحبان سرمایه به محض اینکه انحصار رسانه های جمعی را در دست گرفتند (تا پولدار نباشید که نمی توانید شبکه «من و تو» بزنید!) آنگاه می توانند به مهندسی افکار عمومی دست بزنند و کاندیداهای بله قربان‌گوی خودشان را از صندوق های رای بیرون بکشند. به این ترتیب دموکراسی در نظام سرمایه داری بی در و پیکر مثل آمریکا در واقع پلوتوکراسی است یعنی شما هر چه پولدارتر باشید صدایتان بیشتر شنیده می شود. و اگر فقیر باشید عملا شانسی برای تاثیرگذاری سیاسی برایتان نمی ماند.


اما آیا این چشم انداز دموکراسی است که می خواهیم «در فردای براندازی» در ایران ببینیم؟ برای من هم مثل بسیاری دیگر این وهن دموکراسی است.

یا یک دموکراسی از پایین، مبتنی بر پایداری سرزمینی، متکی به سندیکاهای کارگری و سایر نهادهای انتخابی مدنی که شانس زندگی سالم و بالندگی را به همه می دهد و اولویت را به مردم و زیستبوم می دهد نه به شرکت ها و صاحبان سرمایه - چشم انداز دلخواه مان است؟

تا جایی که می دانم این دیدگاه سوسیال اکولوژیک و طرفدار دموکراسی از پایین چیزی نیست که قرابت زیادی با چشم انداز پادشاهی‌خواهان برای آینده ی ایران داشته باشد. به طور سنتی همیشه طرفداران سلطنت همان طرفداران زور و استبداد بوده اند. و هیچ دلیلی نداریم که  فکر کنیم که این مونارشیست های نئولیبرال وطنی متفاوت از اسلاف شان باشند.  چنان که در بالا اشاره شد رویکرد تهاجمی نئولیبرال کاهنان معبد اپوزیسیون ساز جای شک زیادی درباره  میزان تعهد این حضرات به دموکراسی و رای مردم را نشان نمی دهد.

پس الان که هنوز به قول حسن شریعتمداری «نه به باره نه به دار» چه باید کرد؟ آیا بحث پادشاهی و چمهوری محلی از اعراب دارد؟ 

هر کس می تواند پاسخ خود را داشته باشد. پاسخ من این است که بحث می تواند مفید باشد. البته به شرطی که این بحث در جهت روشن کردن نگرش سیاسی خود و طرف مقابل باشد تا روشن باشد که خط و خطوط هر کس چیست. همگی «براندازان» می دانیم که ج.ا را نمی خواهیم اما بر خلاف سال ۵۷ باید دقیقا بدانیم که خود و حریفان سیاسی مان چه می خواهیم. در این مورد هنوز خیلی از سال ۵۷ پیشرفت نکرده ایم و هنوز مواضع در هاله ای از ابهام است.   (نک. پرسشنامه عمومی برای کنشگران سیاسی ایرانی)

 اما اگر بحث های ما فقط در سطح بماند و دعوای لفظی بر سر مرده ریگ گذشتگان باشد مثل این سوال که «۲۸ مرداد کودتا بود یا غیرکودتا؟» یا «جشن های ۲۵۰۰ ساله خوب بود یا بد؟» و مانند آن  می‌تواند اتلاف وقت و اعصاب عظیمی برای هر دو طرف باشد. چرا باید سر بحثی وقت تلف کنیم که بیشترمان آن موقع حتی به دنیا نیامده بودیم؟ 
به جای بحث روی خلاف‌واقع ها (counterfactuals) بخردانه این است این وقت را برای مبارزه با ج.ا که قطعا دشمن مشترک همه دموکراسی خواهان است استفاده کنیم. ایران را دوباره می سازیم البته با هم‌اندیشی نه با بیعت با شخص خاص.

دیدگاه متفاوت سیاسی ما درباره آینده ی کشور به هیچ وجه جلوی اتحاد کنونی ما در سازماندهی و هماهنگی برای اقدامات عملی کف خیابان و روی مدیای اجتماعی را نمی گیرد.  از ایده های مبارزاتی خوب هم حمایت می کنیم و به هم کمک می کنیم. فعلن مشکل اصلی انداختن زنگوله به گردن گربه ی ج.ا است!
-----------

 * Social Media معادل رایج تر آن در ایران (فضای مجازی) است که به نظر من هم نارساست و هم بی جهت بار منفی دارد. (بر خلاف «اجتماع» و «رسانه» که معنای کانکریت و بار مثبت دارند «فضای مجازی» یک ترکیب بی محتوا و حتی غریب و رعب انگیز است)

۱۳۹۷ تیر ۶, چهارشنبه

پرسشنامه عمومی برای کنشگران سیاسی ایرانی


پرسشنامه عمومی برای کنشگران سیاسی ایرانی

مقدمه
این پرسشنامه می کوشد مواضع احزاب و کنشگران سیاسی ایرانی از طیف های گوناگون را در قبال پرسش های کلان برای فردای ایران پس از دیکتاتوری رژیم اسلامی روشن کند.
پرسش ها به صورت چندگزینه ای مطرح شده اند و تلاش شده تمام گزینه های محتمل ممکن را بدون جانبداری پوشش دهد تا اشخاص بتوانند بدون ابهام یا طفره گزینه های مورد نظر خود را روشن کند.

به منظور شفاف سازی مواضع و تعمیق گفتمان سیاسی در ایران از هر شخص یا گروه فعال سیاسی دعوت می شودتا پاسخ های خود را به این پرسش ها در معرض داوری عموم بگذارد.

این پرسشنامه احتمالا جامع و بی نقص نیست. شاید برخی موارد آن به نظر شما ناقص یا نامناسب باشند. از همفکری شما برای تکمیل آن در نسخه های بعدی استقبال می کنیم. مطالبی را که فکر می‌کنید پرسش ها درست طرح نشده‌اند یا پرسش های اساسی که از قلم افتاده اند با اکانت تویتر @del_vaar در میان بگذارید.


لائیسیته و سکولاریسم
۱- دین رسمی کشور:
الف. باید اسلام با گرایش شیعه اثنی عشری بماند.
ب. باید تعدادی از ادیان شناخته شده باشد.
د. ایران نباید دین رسمی داشته باشد.

۲- آموزش تعلیمات دینی در مدارس باید:
الف. اجباری باشد.
ب. اختیاری باشد.
ج. ممنوع باشد.

۳- حجاب اسلامی زنان یا سایر نمادهای مذهبی در مدارس و اماکن دولتی باید:
الف. اجباری باشد.
ب. اختیاری باشد.
ج. ممنوع باشد.


۴. تعطیلات رسمی مناسب های مذهبی شیعی باید:
الف. حفظ شوند
ب. به حداقل رسانده شوند
ج. حذف شوند

۵- با حوزه های علمیه و آخوندهای غیرحکومتی چه باید کرد؟
الف.تعطیل شوند. آخوندها به اردوگاه کار اجباری فرستاده شوند.
ب. تعطیل شوند. شغل و لباس آخوندی ممنوع شود.
ج. آزاد گذاشته شوند. اما هیچ گونه کمک دولتی دریافت نکنند.
د. آزاد گذاشته شوند و کمک دولتی دریافت کنند.


رسانه ها و آزادی بیان

۱- توهین به مقدسات ادیان باید:
الف. ممنوع باشد
ب. آزاد باشد

۲- پورنوگرافی باید:
الف. ممنوع باشد
ب. آزاد باشد

۳. صدا و سیما باید:
الف. دولتی بماند.
ب. به یک شرکت ملی مستقل از حکومت بدل شود.
ج. خصوصی شود.

۴. اعطای مجوز نشر به کتاب ها و فیلم ها باید:
الف. تحت کنترل دولت باشد.
ب. به نهادهای صنفی غیردولتی واگذار شود.
ج. به طور کامل لغو شود.

ارتش و دفاع ملی
۱- خدمت سربازی اجباری باید:
۱لف. به مدت دو سال برای همه مردان مشمول ادامه یابد.
ب. به زیر یک سال کاهش یابد.
ج. لغو شود. اما همه شهروندان به صورت ادواری همگان باید چند هفته آموزش نظامی اجباری ببینند.
د. باید به طور کامل لغو شود.



زبان و خط و فرهنگ
ا- زبان رسمی ایران باید
الف. فارسی باشد.
ب. فارسی باشد اما زبان های بومی در سطح منطقه ای رسمیت داشته باشند.
ج. ایران نباید زبان رسمی داشته باشد.

۲- خط فارسی باید:
الف. به صورت کنونی با حروف عربی باشد.
ب. باید با حروف لاتین جایگزین شود.
ج. باید خط جدیدی ابداع کنیم.

۳- آموزش زبان عربی در مدارس باید:
الف. به صورت اجباری ادامه یابد
ب. متوقف شود
ج. به صورت اختیاری در کنار زبان های خارجی دیگر باشد.

۴. آموزش زبان مادری غیرفارسی در مدارس دولتی باید:
الف. زبان اول آموزش ابتدایی باشد.
ب. باید زبان دوم آموزش ابتدایی در کنار فارسی باشد.
ج. در برخی موارد باید زبان اول آموزش ابتدایی باشد.
ج. وظیفه دولت نیست.

۵. تقویم رسمی ایران باید:
الف. تقویم هجری شمسی بماند.
ب. به تقویم میلادی تبدیل شود.
ج. به تقویم شاهنشاهی تبدیل شود.
د. به تقویم دیگری تبدیل شود.

اقتصاد
۱- با شرکت های ملی که در زمان ج.ا خصوصی شده اند چه باید کرد؟
الف. متعلق به صاحبان فعلی شان بمانند.
ب. ملی شوند و ملی بمانند.
ج. ملی شوند و سپس در یک فرایند شفاف مجددا به بخش خصوصی واگذار شوند.

۲- آیا ایران باید به سازمان تجارت جهانی بپیوندد؟
الف. بله
ب. خیر

۳- درآمد شرکت ملی نفت چگونه باید توزیع شود؟
الف. به طور کامل خزانه دولت واریز برود.
ب. به طور کامل به حساب شهروندان واریز شود.
ج. به صندوق پس انداز خاصی واریز شود و تحت شرایط خاصی در اختیار دولت و شهروندان قرار گیرد.

۴- آیا با حقوق پایه همگانی (Universal basic income) موافق هستید؟
الف. بله
ج. خیر

۵- حداکثر ساعت کاری هفتگی باید:
الف. حداکثر ۳۵ ساعت در هفته باشد.
ب. حداکثر بیش از ۳۵ ساعت در هفته باشد.
ج. به توافق کارگر و کارفرما واگذار شود

۶- مالیات بر درآمد باید:
الف- درصد ثابتی از درآمد شهروندان باشد
پ- برپایه درآمد به صورت تصاعدی افزایش یابد

خدمات عمومی

۱- پوشش بیمه بهداشت و درمان و بازنشستگی (تامین اجتماعی) باید:
الف. ملی و همگانی باشد
ب. خصوصی و برعهده ی خود شهروندان باشد
ج. ملی باشد اما شهروندان بتوانند بیمه های خصوصی انتخاب کنند

۲- شرکت های اصلی تامین کننده خدمات اساسی (آب و برق، انرژي و راه و ترابری) باید:
الف. انحصارا دولتی باشند.
ب. انحصارا خصوصی باشند.
ج. دولتی باشند اما امکان رقابت برای بخش خصوصی فراهم باشد.


محیط زیست
۱- برای مقابله با تغییر اقلیم و گرمایش زمین چه باید کرد؟
الف. تلاش برای خروج کشور از اقتصاد سوخت فسیلی و توسعه انرژی های پاک باید در اولویت باشد.
ب. از انسان کاری بر نمی آید.
ج. کدام تغییر اقلیم؟

۲- نظر شما درباره غنی سازی اورانیوم چیست؟
الف. ایران به غنی سازی اورانیوم نیازی ندارد.
ب. ایران به غنی سازی اورانیوم نیاز دارد.

۳- نظر شما درباره داشتن نیروگاه اتمی چیست؟
الف. ایران به نیروگاه اتمی نیاز ندارد و نیروگاه بوشهر باید تعطیل شود.
ب. ایران به نیروگاه اتمی بیشتری نیاز ندارد و نیروگاه بوشهر باید حفظ شود.
ج. ایران به نیروگاه های اتمی بیشتری نیاز دارد.

۴. پارک های ملی و صیانت از محیط زیست باید:
الف. در کنترل دولت باشند.
ب. به بخش خصوصی واگذار شوند.
ج. به صورت ترکیب بخش عمومی و خصوصی اداره شود.


آموزش
۱. تحصیلات ابتدایی و متوسطه باید:
الف. توسط دولت به رایگان برای همگان فراهم شود
ب. به بخش خصوصی واگذار شود

۲. تحصیلات عالی باید:
الف. توسط دولت به رایگان برای همگان فراهم شود
ب. به بخش خصوصی واگذار شود

۳. کنکور ورودی دانشگاه ها باید:
الف. به صورت سراسری برقرار بماند
ب. هر دانشگاه باید بصورت مستقل دانشجو بپذیرد

۴. محتوای کتاب های درسی مدارس باید:
الف. بطور سراسری یکنواخت باشد و توسط دولت تعیین شود.
ب. به صورت استانی توسط برگزیدان محلی تدوین شود.
ج. به انتخاب واحدهای آموزشی سپرده شود.


سیاست بین الملل

۱- ایران در موازنه ی قدرت بین المللی باید:
الف. مستقل و غیرمتعهد بماند
ب. سعی کند به ناتو بپیوندد
ج. سعی کند به روسیه یا چین وارد پیمان های دفاعی شود

۲- روابط با اسرائیل باید:
الف. از همه جهت قطع بماند.
ب. تا زمان تداوم اشغالگری اسرائیل در حداقل باشد.
ج. مثل روابط با سایر کشورها عادی باشد.


قوانین جزایی
۱- با مجازات اعدام:
الف. موافقم
ب. فقط در شرایط بسیار خاص علیه جنایتکاران عمده موافقم
ج. مخالفم.


اشخاص و نهادهای سرکوبگر ج.ا

۱- با سپاه و سایر نهادهای سرکوبگر ج.ا چه باید کرد؟
الف. منحل شوند و پرسنل رده بالایشان محاکمه شوند.
ب. منحل شود و پرسنل رده بالایشان بخشیده و بازنشسته شوند.
ج. منحل شود. سران اش محاکمه یا اخراج شوند. بدنه نیروهایشان در ارتش و پلیس ادغام شوند

۲- با خامنه ای و مسئولات طراز اول حکومتی ج.ا چه باید کرد؟
الف. باید محاکمه و اعدام شوند.
ب. باید محاکمه و به حبس ابد با اعمال شاقه محکوم شوند.
ج. باید مطابق موازین جهانی حقوق بشر محاکمه شوند
د. باید بخشوده شوند.







پایان پرسشنامه نسخه 1.0
مورخ 7 تیر ۱۳۹۷
تدوین توسط: دل‌وار @del_vaar









۱۳۹۷ فروردین ۱۹, یکشنبه

طرحی برای انقلاب



 نویسنده ی کتاب سردیا پوپویچ است از کنشگران جنبش مقاومت صربستان. کتاب با نثر خودمانی و گیرا به درس های مبارزه های بی‌خشونت در کشورهای مختلف از هند زمان گاندی گرفته تا لهستان و صربستان و مصر و سوریه می پردازد و اشاراتی هم به جنبش ۸۸ ایران دارد. کتاب چکیده ی رهیافت های نگارنده است اما بر خلاف کتاب «از دیکتاتوری تا دموکراسی» جین شارپ تئوریسین مبارزه بی‌خشونت، کتاب پوپویچ خشک و تئوریک نیست بلکه پر از روایت های زنده و عینی است. به خصوص برای ما که دچار فقر ایده و راهکار برای مبارزه با ج.ا هستیم این کتاب پر از نکات ارزشمند آموزشی است و خیلی از ابهامات و بدفهمی ها درباره مبارزه بی‌خشونت رو به خوبی توضیح می دهد. برای همین می تواند الهامبخش ایده های بکر برای مبارزه ی بی‌خشونت باشد. حیف است که مهجور بماند. ترجمه «یه بنده بی‌خدا» هم خوب و روان است.


۱۳۹۶ دی ۱۸, دوشنبه

چرا قیام مردم ایران نخواهد مرد؟


حتی اگر تظاهرات خاموش شوند، خط قرمزها رد شده اند. هیچ راه برگشتی نیست. 






ایران مدرن شاید قیام ها و انقلاب های بسیاری بوده است. از انقلاب مشروطه در سال ۱۹۰۵ گرفته تا انقلاب اسلامی در سال ۱۹۷۹ و جنبش سبز سال ۲۰۰۹. بنابراین اعتراضات توده ای علیه رژیم جمهوری اسلامی پدیده بی سابقه ای نیست. اما ایران از سال ۲۰۰۹ به این سو،‌و چه بسا از سال ۱۹۷۹ تاکنون شاهد چنین توفانی نبوده است. خیزش ۲۰۱۷ بزرگ ترین چالش پیش روی تئوکراسی ایران تاکنون است. 

خشم عریان، خشونت علیه نیروهای امنیتی و ماموران حکومت و سرشت پراکنده ای این شورش آن را از جنبش سبز ۲۰۰۹ متمایز می کند. میزان قهر مردم که متوجه رهبر حکومت آیت الله خامنه ای شده خیره کننده است. ایرانیان عصبانیت خود را نه تنها علیه خامنه ای بلکه کل نظام سیاسی و نهاد مذهبی اش نشان داده اند. این خیزش همچنین یک شکاف اساسی در زره رژیم ایران را عیان کرده است: هر چند که رژیم در خاورمیانه مقتدر می نماید اما خود ایرانیان از سیاست های اقتصادی، اجتماعی، مذهبی و نیز سیاست خارجی آن منزجر هستند. این می تواند به واشنگتن فرصتی مغتنم بدهد تا به عنوان اهرمی علیه تهران و سیاست های منطقه ای اش بکار گیرد. 

خیزش ۲۰۱۷ در شهر عمدتا مذهبی مشهد آغاز شد؛ در ایران شایع است که اعتراضات توسط محافظه کاران مخالف پرزیدنت روحانی کلید خورد. حتی سپاه پاسداران رئیس جمهور سابق احمدی نژاد را به برانگیختن اعتراضات در مشهد متهم کرد. در هر صورت شورش به سرعت از مشهد به همه ایران از  جمله شهر مقدس قم و اصفهان و شهرهای دیگر سرایت کرد. نکته قابل تامل اینکه بدترین خشونت ها در شهرهای کوچک تر با جمعیت ۵۰ تا ۲۰۰ هزار نفر رخ داد. شهرهایی همچون ایذه، دزفول، شاهین شهر، کرمانشاه، سنندج و شهرهای دیگر، که آن قدر زیاد هستند که نمی توان در اینجا فهرست کرد. و این شهرها نه تنها شاهد تظاهرات بودند بلکه مردم به نیروهای امنیتی، ادارات دولتی، مراکز بسیج، بانک ها و نهادهای مذهبی مرتبط با رژیم هم حمله کردند. در سراسر ایران، شورشیان علیه خامنه ای شعار دادند و  تصاویر او را پاره کردند و به زیر کشیدند، عملی که یادآور روزهای انقلاب ۱۹۷۹ و پایین کشیدن مجسمه های شاه مخلوع در سطح کشور بود. 

این شورش ها به تهران هم کشیده شد که پایتخت و مرکز اقتصاد و فرهنگ کشور است اما اعتراضات در تهران به نسبت راحت تر خاموش شدند. برخی گزارش های داده اند که ساکنان مرفه تر تهران (دست کم در شمال شهر) چندان همدلی با شورشیان نداشتند. اما این مطلب گمراه کننده است: رژیم در تهران و سایر شهرهای بزرگ انتظار دردسر را می کشید و لذا نیروهای سرکوب گر و اطلاعاتش را خارج از شهرهای کوچک متمرکز کرده بود. تا حدی به همین سبب بود که رژیم در شهرهای کوچک غافلگیر شد. 

به علاوه، هرچند مردم تهران هم در رنج هستند اما دست کم بخشی از آنان روابط یا قراردادهایی با حکومت دارندن از مزایای توافق هسته ای ایران بهره هایی برده اند. بقیه ی ایران اما در حکومت روحانی دچار فقر فزون تری شده، طوری که برخی از شهرهای شورشی با نرخ بیکاری ۴۰ تا ۶۰ درصد دست و پنجه نرم می کنند. بودجه ی پیشنهادی دولت روحانی که پیش از این شورش ها به رسانه ها درز کرد یارانه های فقرا را قطع می کند در حالی که بودجه پاسداران انقلاب و نهادهای مذهبی را که نزد بسیاری از مردم ایران نماد فساد سازمانیافته ی دولتی هستند. و در حالی که مردم برای سیر کردن کودکان شان تقلا می کنند حکومت میلیاردها دلار صرف ماجراجویی های خارجی اش در لبنان، سوریه، عراق و جاهای دیگر می کند. در حالی که ایران فقیر تر شده، رژیم غنی تر می شود. در حالی که ایرانیان رنج می برند، متحدان رژیم قوی و غنی می شوند.


خشم مردم ایران نباید کسی را متعجب کند. این خشم حاصل چند دهه سوءمدیریت، آز و سرکوب رژیم است. سیاست های حکومت اسلامی در زمینه آب، که توسط نیک آهنگ کوثر مستند شده، منجر به نابودی کل رودراهه ها و دریاچه ها شده استد. شهرهای ایران از بدترین آلودگی ها در سطح دنیا رنج می برند، و این فقط منحصر به تهران دودزده نیست. بلکه بیش از همه در خوزستان عرب نشین احساس می شود که چه بسا شاهد بیشترین شورش ها بوده است. ایرانیان معتقدند که حکومت شان به فکر آنان نیست: زلزله ی اخیر در کرمانشاه، که صدها تن را کشت و هزاران نفر را بی خانمان کرد اما دولت تهران چندان به داد آسیب دیدگان نرسید. جای تعجب نیست که کرمانشاه، که عمدتا کرد هستند، به خیابان ها ریختند تا نارضایتی شان را فریاد بزنند. 

و بالاخره، برنامه ی هسته ای ایران اوج حماقت رژیم بود. این برنامه هیچ گونه سودی برای مردم ایران نداشت، بلکه فقط منجر به تحریم های آمریکا و سایر کشورها علیه ایران شد و بیشتر اقتصاد را به قهقرا برد. توافق هسته ای روهانه قرار بود کلید حل مشکلات ایران باشد، اما میلیون ها ایرانی محروم و سرکوب شده هیچ چشم اندازی از امید در این توافق نمی بینند. 


پس عجیب نیست که شورش کنندگان خشم خود را متوجه کل نهادهای سیاسی کشور از جمله روحانی و اصلاح طلبانی کردند که حامی او بودند. 

درنهایت، فقط ایرانیان می توانند ایران را تغییر دهند اما دولت ترامپ می تواند با لغو ممنوعیت صدور ویزا برای ایرانیان،  فراهم آوردن اینترنت ماهواره ای برای کنشگران تحت فشار ایران، و افزایش حمایت و منابع مالی برای تلاش های حقوق بشری اهرام آمریکا را تقویت کند. عاقلانه آن است که واشنگتن توافق هسته ای را حفظ کند و در عین حال در دیگر جبهه ها به رژیم فشار وارد کند. بالاخره، منشاء مشکلات واشنگتن فقط برنامه ی هسته ای نیست بلکه رژیمی است که این برنامه را پیش می برد. و بالاخره، کلید یافتن راه حل دائمی برای برنامه ی هسته ای، یک تغییر بنیادی در ایران است، که ممکن است آغاز شده باشد. 


گمانه زنی هایی هست که این قیام فرو می نشیند یا توسط رژیم سرکوب می شود. اما یک مانع اصلی ادامه ی قیام  درهم شکسته است. ایرانیان دیگر محصور در دیوارهای ترسی که رژیم اسلامی ایجاد کرده نیستند. نه تنها دین‌سالاری حاکم بر ایران مشروعیت اش را از دست داده بلکه توانایی اش در کنترل مردم با ابزار خشونت را هم از کف داده است. برخلاف اعتراضات سابق، عده بیشماری از ایرانیان نشان داده اند که دیگر در بازی «اصلاح طلب در مقابل اصولگرا» شرکت نمی کنند. برای آنان هیچ یک از جناح های حکومت، از جمله اصلاح طلبان، نمی تواند زندگی شان را بهبود بخشد. برای آنان کل نظام باید سقوط کند تا ایرانی نوین متولد شود. 


اما یک آزمون اساسی در برابر این خیزش، واکنش پاسداران و بسیج خواهد بود. شاید بسیاری از فرماندهان آنها به خامنه ای وفادار باشند اما بدنه ای این نهادها سربازان وظیفه ای هستند که دچار همان دشواری های معیشتی برادران و خواهران شان هستند. بنابراین عجیب نیست که برخی از بسیجیان در حمایت از خیزش مردمی، کارت های بسیج خود را سوزانده اند. 


شاید شورش فعلی به فروپاشی فوری رژیم نیانجامد اما ما شاهد مرگ جمهوری اسلامی هستیم. حتما اگر قیام امروز خاتمه یابد، گامی است در جهت رسیدن به یک حکومت دموکراتیک تر و مردمی تر. خامنه ای و روحانی می توانند دشمنان خارجی را مسئول شورش ها قلمداد کنند اما دشمنان آنان مردم گرسنه و سرکوب شده ی ایران هستند. آنان هشیارند و آنان بیشمارند. 


نوشته ی علیرضا نادر، تحلیلگر ارشد در بنیاد غیرانتفاعی RAND. 




ترجمه از Politico