۱۳۹۶ دی ۱۸, دوشنبه

چرا قیام مردم ایران نخواهد مرد؟


حتی اگر تظاهرات خاموش شوند، خط قرمزها رد شده اند. هیچ راه برگشتی نیست. 






ایران مدرن شاید قیام ها و انقلاب های بسیاری بوده است. از انقلاب مشروطه در سال ۱۹۰۵ گرفته تا انقلاب اسلامی در سال ۱۹۷۹ و جنبش سبز سال ۲۰۰۹. بنابراین اعتراضات توده ای علیه رژیم جمهوری اسلامی پدیده بی سابقه ای نیست. اما ایران از سال ۲۰۰۹ به این سو،‌و چه بسا از سال ۱۹۷۹ تاکنون شاهد چنین توفانی نبوده است. خیزش ۲۰۱۷ بزرگ ترین چالش پیش روی تئوکراسی ایران تاکنون است. 

خشم عریان، خشونت علیه نیروهای امنیتی و ماموران حکومت و سرشت پراکنده ای این شورش آن را از جنبش سبز ۲۰۰۹ متمایز می کند. میزان قهر مردم که متوجه رهبر حکومت آیت الله خامنه ای شده خیره کننده است. ایرانیان عصبانیت خود را نه تنها علیه خامنه ای بلکه کل نظام سیاسی و نهاد مذهبی اش نشان داده اند. این خیزش همچنین یک شکاف اساسی در زره رژیم ایران را عیان کرده است: هر چند که رژیم در خاورمیانه مقتدر می نماید اما خود ایرانیان از سیاست های اقتصادی، اجتماعی، مذهبی و نیز سیاست خارجی آن منزجر هستند. این می تواند به واشنگتن فرصتی مغتنم بدهد تا به عنوان اهرمی علیه تهران و سیاست های منطقه ای اش بکار گیرد. 

خیزش ۲۰۱۷ در شهر عمدتا مذهبی مشهد آغاز شد؛ در ایران شایع است که اعتراضات توسط محافظه کاران مخالف پرزیدنت روحانی کلید خورد. حتی سپاه پاسداران رئیس جمهور سابق احمدی نژاد را به برانگیختن اعتراضات در مشهد متهم کرد. در هر صورت شورش به سرعت از مشهد به همه ایران از  جمله شهر مقدس قم و اصفهان و شهرهای دیگر سرایت کرد. نکته قابل تامل اینکه بدترین خشونت ها در شهرهای کوچک تر با جمعیت ۵۰ تا ۲۰۰ هزار نفر رخ داد. شهرهایی همچون ایذه، دزفول، شاهین شهر، کرمانشاه، سنندج و شهرهای دیگر، که آن قدر زیاد هستند که نمی توان در اینجا فهرست کرد. و این شهرها نه تنها شاهد تظاهرات بودند بلکه مردم به نیروهای امنیتی، ادارات دولتی، مراکز بسیج، بانک ها و نهادهای مذهبی مرتبط با رژیم هم حمله کردند. در سراسر ایران، شورشیان علیه خامنه ای شعار دادند و  تصاویر او را پاره کردند و به زیر کشیدند، عملی که یادآور روزهای انقلاب ۱۹۷۹ و پایین کشیدن مجسمه های شاه مخلوع در سطح کشور بود. 

این شورش ها به تهران هم کشیده شد که پایتخت و مرکز اقتصاد و فرهنگ کشور است اما اعتراضات در تهران به نسبت راحت تر خاموش شدند. برخی گزارش های داده اند که ساکنان مرفه تر تهران (دست کم در شمال شهر) چندان همدلی با شورشیان نداشتند. اما این مطلب گمراه کننده است: رژیم در تهران و سایر شهرهای بزرگ انتظار دردسر را می کشید و لذا نیروهای سرکوب گر و اطلاعاتش را خارج از شهرهای کوچک متمرکز کرده بود. تا حدی به همین سبب بود که رژیم در شهرهای کوچک غافلگیر شد. 

به علاوه، هرچند مردم تهران هم در رنج هستند اما دست کم بخشی از آنان روابط یا قراردادهایی با حکومت دارندن از مزایای توافق هسته ای ایران بهره هایی برده اند. بقیه ی ایران اما در حکومت روحانی دچار فقر فزون تری شده، طوری که برخی از شهرهای شورشی با نرخ بیکاری ۴۰ تا ۶۰ درصد دست و پنجه نرم می کنند. بودجه ی پیشنهادی دولت روحانی که پیش از این شورش ها به رسانه ها درز کرد یارانه های فقرا را قطع می کند در حالی که بودجه پاسداران انقلاب و نهادهای مذهبی را که نزد بسیاری از مردم ایران نماد فساد سازمانیافته ی دولتی هستند. و در حالی که مردم برای سیر کردن کودکان شان تقلا می کنند حکومت میلیاردها دلار صرف ماجراجویی های خارجی اش در لبنان، سوریه، عراق و جاهای دیگر می کند. در حالی که ایران فقیر تر شده، رژیم غنی تر می شود. در حالی که ایرانیان رنج می برند، متحدان رژیم قوی و غنی می شوند.


خشم مردم ایران نباید کسی را متعجب کند. این خشم حاصل چند دهه سوءمدیریت، آز و سرکوب رژیم است. سیاست های حکومت اسلامی در زمینه آب، که توسط نیک آهنگ کوثر مستند شده، منجر به نابودی کل رودراهه ها و دریاچه ها شده استد. شهرهای ایران از بدترین آلودگی ها در سطح دنیا رنج می برند، و این فقط منحصر به تهران دودزده نیست. بلکه بیش از همه در خوزستان عرب نشین احساس می شود که چه بسا شاهد بیشترین شورش ها بوده است. ایرانیان معتقدند که حکومت شان به فکر آنان نیست: زلزله ی اخیر در کرمانشاه، که صدها تن را کشت و هزاران نفر را بی خانمان کرد اما دولت تهران چندان به داد آسیب دیدگان نرسید. جای تعجب نیست که کرمانشاه، که عمدتا کرد هستند، به خیابان ها ریختند تا نارضایتی شان را فریاد بزنند. 

و بالاخره، برنامه ی هسته ای ایران اوج حماقت رژیم بود. این برنامه هیچ گونه سودی برای مردم ایران نداشت، بلکه فقط منجر به تحریم های آمریکا و سایر کشورها علیه ایران شد و بیشتر اقتصاد را به قهقرا برد. توافق هسته ای روهانه قرار بود کلید حل مشکلات ایران باشد، اما میلیون ها ایرانی محروم و سرکوب شده هیچ چشم اندازی از امید در این توافق نمی بینند. 


پس عجیب نیست که شورش کنندگان خشم خود را متوجه کل نهادهای سیاسی کشور از جمله روحانی و اصلاح طلبانی کردند که حامی او بودند. 

درنهایت، فقط ایرانیان می توانند ایران را تغییر دهند اما دولت ترامپ می تواند با لغو ممنوعیت صدور ویزا برای ایرانیان،  فراهم آوردن اینترنت ماهواره ای برای کنشگران تحت فشار ایران، و افزایش حمایت و منابع مالی برای تلاش های حقوق بشری اهرام آمریکا را تقویت کند. عاقلانه آن است که واشنگتن توافق هسته ای را حفظ کند و در عین حال در دیگر جبهه ها به رژیم فشار وارد کند. بالاخره، منشاء مشکلات واشنگتن فقط برنامه ی هسته ای نیست بلکه رژیمی است که این برنامه را پیش می برد. و بالاخره، کلید یافتن راه حل دائمی برای برنامه ی هسته ای، یک تغییر بنیادی در ایران است، که ممکن است آغاز شده باشد. 


گمانه زنی هایی هست که این قیام فرو می نشیند یا توسط رژیم سرکوب می شود. اما یک مانع اصلی ادامه ی قیام  درهم شکسته است. ایرانیان دیگر محصور در دیوارهای ترسی که رژیم اسلامی ایجاد کرده نیستند. نه تنها دین‌سالاری حاکم بر ایران مشروعیت اش را از دست داده بلکه توانایی اش در کنترل مردم با ابزار خشونت را هم از کف داده است. برخلاف اعتراضات سابق، عده بیشماری از ایرانیان نشان داده اند که دیگر در بازی «اصلاح طلب در مقابل اصولگرا» شرکت نمی کنند. برای آنان هیچ یک از جناح های حکومت، از جمله اصلاح طلبان، نمی تواند زندگی شان را بهبود بخشد. برای آنان کل نظام باید سقوط کند تا ایرانی نوین متولد شود. 


اما یک آزمون اساسی در برابر این خیزش، واکنش پاسداران و بسیج خواهد بود. شاید بسیاری از فرماندهان آنها به خامنه ای وفادار باشند اما بدنه ای این نهادها سربازان وظیفه ای هستند که دچار همان دشواری های معیشتی برادران و خواهران شان هستند. بنابراین عجیب نیست که برخی از بسیجیان در حمایت از خیزش مردمی، کارت های بسیج خود را سوزانده اند. 


شاید شورش فعلی به فروپاشی فوری رژیم نیانجامد اما ما شاهد مرگ جمهوری اسلامی هستیم. حتما اگر قیام امروز خاتمه یابد، گامی است در جهت رسیدن به یک حکومت دموکراتیک تر و مردمی تر. خامنه ای و روحانی می توانند دشمنان خارجی را مسئول شورش ها قلمداد کنند اما دشمنان آنان مردم گرسنه و سرکوب شده ی ایران هستند. آنان هشیارند و آنان بیشمارند. 


نوشته ی علیرضا نادر، تحلیلگر ارشد در بنیاد غیرانتفاعی RAND. 




ترجمه از Politico